بچه های سایبری

داد و دود

بچه های سایبری

داد و دود

wahabism




بسم الله العزیز الرحیم



للحق طرح نوشت : یحتمل این روزها ، روایات آخرالزمانی ، بیشتر رنگ و بوی واقعیت به خودشان گرفته اند . منبر رسول خدا در آخر الزمان ، به دست میمون هایی افتاده که یک روز خود حضرتِ ایشان ، وعده اش را به همه پا منبری هایش داده بودند . خدا رحممان کند الخ ...

این روز ها که بچه ها یکی یکی دارند سنگرتکانی می کنند یا اینکه با سنگر و همسنگرانشان وداع ...

دلم در این گیج بازار پر طلاطم ، خیلی تنگ است . دلم هوای شهادت کرده . نمی دانم ، چقدر دفاعم مقدس بوده ... الهی ، جگرم از شوق وصال ، سوزناک شده ، هوایت را به سر برده ، بهانه ات را می گیرد ... از همه عشقها خسته است ، پناهم ده ... بهار عمرم بیهوده تلف شد ، ادامه اش را دست بگیر . با من آنگونه کن ، که خود می پسندی ...



طرح فوق ، نگاشته شده توسط ، برادرم ، ثاقب عزیز ، می باشد که افتخار انتشار آن را به بچه های سایبری دادند ...

 

 

برادر بپا خیز ...




بسم الله الفتاح








کمی بی ربط :

به قول دوئل : آن قدر فریادهایم را قورت داده ام که اگر به چشمان ام نگاه کنی، کر می شوی!



وقتی که دست به دامان سگ می شوند ...

 

 

 

 بسم الله العزیز الکریم

 

 

للحق طرح نوشت : بزارید توی این پست یه کم کمتر لفظ قلم حرف بزنم ... 

به قول اون حدیث معروف که می گفت : فَأَیْنَ تَذْهَبُون «به کجا دارید می رید» ... زمانی رسیده که انسان قدرت هنر نماییشو از دست داده و دست به دامان سگ شده ... به جایی رسیده که دیگه یه سگ شده وسیله افتخار و ژس گرفتن آدما ... خوشا بحال سگا !!! که تواناییشون رو دارن به رخ این جماعت می کشن ...  به جایی رسیده که خرج رسیدن به امورات یک سگ از یک نوزاد انسان بیشتر شده !!!  و بعد هم توی خیابونا میارنشون و سگاشون رو جلو دار خودشون می کنن ... خودم هم نمی دونم که با این کار چی رو می خوان ثابت کنن ... شخصیت رو ؟؟؟ پولدار بودن رو ؟؟؟ با سواد بودن رو ؟؟؟ مدرنیته بودن رو ؟؟؟ آخه خداییش یه سگ چی میتونه واستون داشته باشه که اینقدر ذلیلش شدید که یه سگ شده از ما بهترون ....  

 

 

 کمی بی ربط :  

بعضی زخمها را باید درمان کنید تا بتوانید به راهتان ادامه دهید ... اما  بعضی زخمها باید باقی بماند تا هرگز راهتان را گم نکنید...  

 

 

الدنیا ، سجن المؤمن ...



بسم الله الواحد



للحق طرح نوشت : این روزها قلمم پر طرح است و ایده ها می آیند و می روند ... لکنت طرح گرفته ام ... للحق گاهی طرحی می نگاریم ... نمی دانم ، آیا مورد قبول «العزیزمان» هست یا که نه؟؟؟ نمی دانم ..و این روزها ، از هر طرف که بنگری ، تیری رها می کنند و  با آن مظلومی را مظلوم تر ... اما نوش جانمان ... تیر که سهل است ... زهر هم اگر بخوریم کم است ... یادم هست ، مادر ما هجده سال بیشتر نداشت ، که یاس وجودش در راه باغبان ، پرپر شد ... حال غمی نیست ... جمجه ات را بخدا بسپار ... گوشه عزلت گرفتن دیگر بس است ... راه در پیش است و بانگ رحیل می خواندمان ... باید کاری کرد ...


یا ایها العزیز مسّنا و اهلنا الضّر ، و جئنا ببضاعة مزجاة ، فأوف لنا الکیل ، و تصدّق علینا ... ان الله یجزی المتصدّقین ...




این طرح تقدیم به جانبازان سایبری اخیر که کاری از دستم برایشان بر نمی آید ، فقط برگه سبزی است ، تحفه درویش ... 



کمی بی ربط : ایمانم به تو اینقدر هست ، که وقتی می گویی باران ، از شوق روی تو خیس می شوم ...




خامنه ای ، خمینی دیگر است ...

  

 

بسم الله الرئوف... 

 

 

للحق طرح نوشت : گاهی خدا از در لطف ، بابهای رحمتش را برای من و تو مفتوح می کند ... حال تو هستی و این نعمتها ... اگر که سپاس به جا آوردی خدا صد چندان مرحمتت می کند ... ولی ... بترس از زمانی که کفران بورزی ... خدا آن نعمت را از تو ساقط می کند ... چشم هایت را باز کن ... چه چیزهایی داری؟ ... تو جزو کدامینشان هستی ؟؟؟ ... لکن معرفت را به گوهر شناسان فقط می دهند ... بیاییم من و تو هم علی را نعمت نه ، غنیمت بدانیم ...  

 

 

** دوباره نگاشتیده شد این طرح ، به احترام نظرات و انتقادات دوستان همسنگر **

   ........................................................................................................................

 

کمی بی ربط : بال‏ها، بوی آسمان گرفته‏ اند. فاصله‏ ای تا رسیدن نمانده است. مأذنه‏ ها، راه پرنده شدن را نشان می‏دهند. انگشت‏های مسجد، به اشارت می‏خواندمان. مسجدها، آغوش گشوده‏ اند تا گرم و مهربان، پذیرایمان شوند. ما را هم در قنوت نماز شبتان فراموش نکنید ... مددی یا مولا ...

 


Symbol of the Satan...

 

 

 

بسم الله القاصم الجبارین ... 

 

للحق طرح نوشت : تاریخ همیشه برای خود تقویمی دارد تا که برای یادداشت روز های ماندگارش ، یادآوری داشته باشد... اما این چند مدت حواسمان را پرت کردند ... یادمان رفت مردمی هم هستند آن طرف مرزهای ما که شیطان صفتی در حال مکیدن خون آنان هست ... از همه پر سوال تر ، سر در زیر برف بردن مفتی های وه آبی ... اوایل که با فتواهای شنیعه خود مردمی را سرگرم می کردند ...اما امروز کمتر ظاهرند ... احتمالاً جناب کرکس بن فهد ، جیره هایشان را به موقع از دربار کاخ سیاه ، به ایشان تحویل می دهد که اینطور به خواب رفته اند ... انگار اسلامشان فقط تا دم در کاخ جناب جلاّد جواب میدهد ...  

 

 

  

 

.........................................................................................................

 

دل نوشت:  امید داریم که در میعاد موعود ... دست در دست حق ، در مکه ... نوای زیبای "عَلیً وَلیُّ الله" را از مأذنه های مسجد الحرام سر دهیم و بنشینیم پای حرف های دلدارمان ...

به امید روز ظهور حق و زهوق شدن باطل ... 

می نویسم که "شب تار سحر می گردد"

یک نفر مانده ازین قوم که برمی گردد... 

 

یاعلی ...